فروشگاه محتوای دیجیتال تیچیار | TEEACHYAR

تنوع جغرافیایی و قومی و تقسیم‌بندی از دیدگاه نوروفیزیولوژی [1]

تقسیم‌بندی جغرافیایی و قومی سالیان زیادی است که در بازارهای بین‌المللی و بازارهای چندملیتی (چند فرهنگی) همچون آمریکا تمرین شده است. با استفاده از دانش و ورودی‌های علمی اعصاب‌شناسی، ما می‌توانیم به‌طور واضح اطلاعات دقیق و درست، تفاوت‌های بین‌المللی در رفتار خریداران را تشخیص دهیم.

شروع کار با آب‌وهوا و محیط‌زیست، باعث روشن شدن عوامل خلق‌وخوی و فاکتورهای انگیزشی[2] می‌شود. برای یک منطقه، قدرت و مدت تابش خورشید تأثیر مثبتی در آزادی دوپامین[3] و سروتین[4] دارد. استفاده بیش‌تر از محرک‌هایی همچون کافئین[5]، نیکوتین[6] و الکل[7] یکی از تأثیرات بالا بودن طول جغرافیایی مطلق بر روی ساکنین، مخصوصاً در فصل زمستان است. همچنین، پیامدهای دیگری در رژیم غذایی ملی موجود دارد. دما. نیاز به تنظیم حرارت سازوکار[8] بدن را تحت تأثیر قرار می‌دهد و کمک شایانی به توضیح تفاوت‌های مصرف غذایی جهانی می‌کند. برای مثال مصرف غذا با کالری پایین، پروتئین پایین و شکر در مناطق گرم شدت دارد. در آب‌وهوای گرم، مردم مصرف غذایی کمتری دارند و درنتیجه به غذایی باانرژی بالا نیازمند هستند. (این دانش فرماندهی نظامی ایالات‌متحده آمریکا برای تنظیم رژیم غذایی سربازان مستقر در نکات مختلف جهان است). در همین راستا سوخت‌وساز کندتر بدن در محیط‌های گرم مشکلات فراوانی در مصرف الکل به وجود می‌آورد و این دلیل ممنوعیت الکل در برخی از مذاهب خاص همچون اسلام است.

رژیم غذایی و آب‌وهوایی همراه باهم فرایندهای نورون[9] را تحت تأثیر قرار داده و منجر به شکل‌گیری صفات و خصوصیات ملی کلیشه‌ای می‌گردد. با توجه به بیانگری‌های اجتماعی، جنوبی‌ها به‌طور متوسط نمایشی‌تر نسبت به مردمان در حال زندگی در قطب‌های جغرافیایی زمین عمل می‌نمایند. به دلیل آنکه گرما باعث افزایش ترشح و سنتز نورآدرنالین[10] می‌شود؛ این پدیده‌ها همراه با غذاهای تند، باعث ایجاد بی‎‌قراری و تحرک می‌شوند. نورآدرنالین باعث تقویت عکس‌العمل‌های عاطفی به هر نوع محرکی اعم از مثبت یا منفی می‌شود.

در نقطه نظرات بالا جزء مهم تقسیم‌بندی بازارهای جهانی توسط آب‌وهوا منطبق بر منطق خوشه‌بندی و نکات مهم در مورد نحوه‌ی پدیدار شدن فرهنگ به‌عنوان تابعی از عوامل بیولوژیکی را ارائه دادیم.

ژنتیک فاکتور بعدی از تقسیم‌بندی جغرافیایی و قومیتی است. درواقع، یکی از مهم‌ترین پتانسیل‌ها در یک فرد خصوصیاتی است که از والدین به او منتقل می‌گردد. در این مجموعه‌ی خصوصیات، فقط صفات شخصیتی وجود ندارد بلکه دارای صفاتی همچون نوع‌دوستی، بی‌اشتهایی، نگرش‌‌های طالع‌بینی، فعالیت‌های ورزشی، حضور در کلیسا، خوردن صبحانه، تحصیلات، ظهور صفات مدیریتی، پذیرش هنر مدرن، چاقی، رفتار پدرانه و مادرانه، خواندن کتاب، نحوه‌ی احساس، مصرف سیگار و مهارت‌های اجتماعی نیز هست (موارد دیگر را می‌توان از Freeze 2008 پیدا کرد).

درنتیجه توزیع بایوجغرافیایی[11] تنوع ژنتیکی یکی از جنبه‌های مهم در نظر گرفته می‌شود. تفاوت‌های ارثی در میان مردم باعث آشکار شدن تفاوت‌های دیگر شده و مطالعه درزمینه‌ی صفات رفتاری توسط بازاریابان امری کاملاً مشروع است. اگرچه "نژاد "[12] در چنین زمینه‌هایی باید استناد شود اما به دلیل آنکه اگر یک پژوهشگر بر روی الگوهای مختلف رفتاری تمرکز نماید نمی‌تواند بین چندین سبک مختلف قضاوت خوبی داشته باشد، از آن چشم‌پوشی می‌شود. اولین و واضح‌ترین پدیده‌ در حساسیت‌های غذایی بیماری و تحمل است. برخی از مطالعات امروزه بر روی ژنوم[13] انسان و تغییرات منطقه‌ای انجام می‌پذیرد. از کارهایی این مقوله می‌توان موارد زیر را نام برد:

1. انتخاب نامزدهایی از قاره‌های مختلف و پتانسیل سنجی ژن‌های حساس به الکل در آسیا
2. تحمل لاکتوز[14] در اروپا و مقایسه‌ی آن با اجداد مشترک آفریقایی (ویت[15] و همکارانش 2006)

جالب‌توجه است که بسیاری از این جهش‌ها که تغییرات رنگ‌دانه‌ی پوست را بر عهده‌دارند در دوران نسبتاً اخیری رخ‌داده‌اند. تغییرات به حدوداً در 10000 سال قبل برمی‌گردند و دلایلی همچون سازگاری با محیط‌زیست و حتی فعالیت‌های اقتصادی همانند چرای گاوها برای بهره‌مندی از شیر آن‌ها در اروپا بانی این تغییرات بوده است. در همین راستا ما نشانه‌هایی داریم که تأیید می‌کنند تکامل ژنتیکی یک فرایند مستمر است که با توجه به تأثیرات بیرونی و رانش ژنتیکی رخ می‌دهد. افراد ساکن در یک منطقه و دارای یک‌زبان گویشی شانس بیشتری برای ازدواج باهم دیگر دارند. بعضی از زوج‌ها بیش‌تر در معرض رانش ژنتیکی قرار دارند. تنوع، در جمعیت خاص نیز رشد می‌کند (رشد منفی تولید تنگنا و باعث کاهش تنوع می‌گردد). هم‌چنین جمعیت‌های کوچک‌تر تمایل دارند که ژنتیک منسجم‌تری داشته باشند؛ درنتیجه فرایندهای طبیعی، تشابهات ژنتیکی و تفاوت‌های بین نژادها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به‌عنوان‌مثال، مراتب بسیار بیش‌تر تنوع ژنتیکی در جمعیت بومی آفریقای سیاه وجود دارد و با یک نگاه سطحی می‌توان حدث‌زد که آسیایی‌ها و آمریکایی‌ها ژنتیک‌های بسیار ناهمگونی دارند (Tichkoff & Kidd 2004).

تفاوت‌های ژنتیکی علاوه بر نیازهای بدنی، فرایندهای عاطفی و ذهنی را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. برای نمونه حمل‌ونقل ژن سروتین[16] (SLC6A4) در اروپا و آسیای شرقی نسبت به قبیله یوروبا[17] در آفریقا را می‌توان نام برد. با استفاده از تصویربرداری‌های مغزی که توسط محققان[18] دانشگاه MIT در سال 2008 میلادی تفاوت‌های چشمگیری در حالت‌های خاصی از فرهنگ انجام کارهای تصویری به دست آمد. این مشاهدات برای بررسی و تأیید تأثیرات فاکتورهای فرهنگی شناخته‌شده از طریق مقایسه‌ با روانشناسی فردگرایی آمریکایی و استقلال اشیاء انجام شد. در مقابل ایالات‌متحده آمریکا (استقلال اشیاء)، فرهنگ آسیای شرقی به حرکت جمعی و وابستگی متقابل اشیاء به هم وابسته است. این آزمایش‌ها شاید به‌اندازه‌ی بررسی کامل و اندازه‌گیری‌ دقیق، مفید نباشد اما بااین‌وجود توانایی اثبات این قضیه که تفاوت‌های فرهنگی باعث تفاوت در فعالیت‌های مغزی می‌گردد را دارد. درواقع فعالیت مغزی در مناطق پیشانی و جداری که اغلب مرتبط با کنترل توجه و هوشیاری هستند، در حالتی که در طی آن احکام فرهنگی با قضاوت غیرمنتظره انجام می‌گردد بیشتر از حالتی که قضاوت منتظره دارد. فرض کنید تسلط بر پردازش مغزی ملزم به استفاده کمتر از منابع باشد، در موردی همچون مالیات بیشتر انجام مقایسه مغزی به حالت نسبی/مطلق برای آمریکایی‌ها/آسیای شرقی به‌صورت ترک حالت همیشگی برای آن‌ها معنا می‌شود.

علاوه بر این مشاهدات موارد دیگری همچون:

1. شناسایی قوی‌تر با استفاده از موارد فرهنگی
2. الگوهای فرهنگی خاص قوی‌ برای فعالیت مغزی

را نام برد.

آقای گوتچز[19] و همکارانش در سال 2006 میلادی در یک چشم‌انداز مشابه با موضوع ما با این موضوع پی بردند که آمریکایی‌ها بیشتر بر اشیاء تمرکز می‌کنند، درحالی‌که آسیای شرقی‌ها (برای مثال سنگاپور) بیشتر به روابط و مفاهیم توجه دارند (مثلاً ارائه اطلاعات به‌صورت عکس).

سه روش اصلی در نحوه ارائه دادن اطلاعات با مشتریان وجود دارد:

1. فقط شیء
2. پس‌زمینه‌ی[20] منظره‌ای
3. شیء همراه با پس‌زمینه

اغلب گرو‌ه‌های مورد آزمایش اهمیت وجود عکس را تأیید می‌کنند. ضمناً مغز برای پیدا کردن الگوهای رمزگذاری شده داخل عکس و نسبت و تناسب عکس را نیز اسکن می‌کند. نتایج، نقش اهمیت برداشت‌های تحلیلی از هر موضوع را در فرهنگ‌های مختلف نشان می‌دهد. با توجه به پردازش تصاویر اشیاء، در مغز آمریکایی‌ها مقدار مناطق بیش‌تری از قشر خلفی[21] مغز نسبت به آسیای شرقی فعال است. این نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها بر روی ویژگی‌ها و خصوصیات معنایی و فضایی شیء بیش‌تر نسبت به آسیای شرقی‌ها، تمرکز می‌کنند. در مقابل، با توجه به پس‌زمینه‌ی پردازش، در مغز آسیای شرقی‌ها مقدار دخالت بیش‌تری از سینوس‌های مغزی[22] که مسئولیت پردازش‌های ساختاری تنظیمات پیچیده بر عهده‌ی آن‌هاست، وجود دارد. یک پدیده‌ی پیچیده‌ی دیگر نیز وجود دارد. هنگام انتخاب نمونه‌ها از شهروندان ارشد یک منطقه تفاوت‌های قومیتی بسیار چشمگیرتر می‌شود (Goh و همکارانش 2007). این مشکل اولین گرایش تقویت‌شده در طول عمر زندگی‌شان است. تفاوت در نحوه‌ی سؤال کردن (سنگاپوری‌های مسن کمبود بیش‌تری در پردازش شیء نسبت به آمریکایی‌های مسن را نشان می‌دهند) باعث درک متفاوت از تصاویر بصری مغز[23] و آگاهی موشکافانه از تصاویر می‌شود. هنوز هنگامی‌که از چینی‌های مسن درخواست می‌شود که توجه زیاد بر روی یک شیء داشته باشند، توانایی چشمگیری در تعامل مناطق مغزی مربوطه که به‌سادگی نمی‌توان فعال گردند را دارند.

ما هنوز بسیار دور از حل معمای مغز و فرهنگ هستیم اما شاید قیاس با مطالعات اخیر در یک موضوع مشخص بتواند الهام‌بخش باشد. محققان نشان داده‌اند که تمرین کردن یک حرفه خاص (همانند راننده تاکسی و نواختن موسیقی) یا تکمیل مهارت خاصی در بدن منجر به تغییرات آناتومیک در یک قسمت معین از مغز می‌شود؛ بنابراین امکان ارتباط فرهنگ با مغز به‌وسیله‌ی فرمول "استفاده از آن یا از دادن آن " گمانه‌زنی‌های جالبی را ارائه می‌دهد.

در مطالعه‌ی آقای فالک[24] و همکارانش که قبلاً از آن ذکر شد، همراه با ماهیت همسان پاسخ به‌وسیله‌ی کره‌ای‌ها و اروپایی‌های آمریکایی، تفاوت‌های معنی‌داری هم مشاهده شد. به‌طور خلاصه، آمریکایی‌ها در درگیر کردن مناطق مغزی در فرایند‌های اجتماعی-عاطفی دارای درجه‌ی بیش‌تری نسبت به کره‌ای‌ها بوده و هنگام خواند موارد قانع‌کننده نسبت به موارد غیر قانع‌کننده بهتر عمل می‌کنند. مناطق موردنظر مغز به‌طورمعمول در فرایندهای عاطفی (آمیگدال، هدایت شکم)، شناخت اجتماعی (سولکس[25] خلفی مغز، قشر کمربندی[26] مغز) و پشتیبانی حافظه دخیل هستند.

یکی از پسوندهای تطبیقی مطالعات فرهنگی مربوط به شخصیت‌های کلیشه‌ای ملی‌ است. نظرسنجی‌های بی‌شماری تلاش می‌کنند میانگین سطح صفات شخصیتی اعضای یک فرهنگ که عموماً داخل یک کشور خاص می‌باشند را ارزیابی نمایند. یکی از کارهای معروف توسط گروه بزرگی با رهبری مک‌کرای[27] و تراسیانو[28] در سال 2005 میلادی انجام‌شده است. در این نتایج برونگرایی بیش‌تری توسط اروپاییان و آمریکایی‌ها نسبت به آسیایی و آفریقایی‌ها دیده‌شده است. به‌طور خاص برای به تصویر کشیدن یک منظور به نظر می‌رسد که استرالیایی‌ها نسبت به چینی‌ها‌ و تایوان‌ها از سرعت پایین‌تری برخوردارند. مردمان جمهوری چک و اسلواکی سازگاری بیش‌تری را از خودشان نشان می‌دهند. فرانسوی‌ها دارای ناراحت‌های روانی و المانی‌ها و سوئیسی‌ها دارای احترام‌گذاری پایینی هستند. آرژانتینی‌ها دارای ذهن بازتری نسبت به همسایگان خود همچون شیلی هستند. درحالی‌که چنین مشاهداتی باید بااحتیاط کامل انجام پذیرد، در یک برهه زمانی تفاوت‌های رفتاری بین چندین فرهنگ ریشه در تفاوت‌های ژنتیکی و فاکتورهای محیط‌زیست دارد. به‌عنوان‌مثال دلایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زندگی در چین و تایوان یکسان نیست. بااین‌حال، در مطالعات انجام‌شده مردمان مناطق شترند و تایوانی چینی دارای برخی صفات شخصیت همانندی هستند. حتی می‌توان گفت در اواخر قرن بیستم میلادی آلمانی‌ها خود دارای دوشاخه غربی و شرقی (کمونیست) بودند. دیوار برلین و رژیم‌های سیاسی مختلف برای 30 سال، تفاوت‌های زیادی بین آلمان‌ها ایجاد کردند (Angleitner & ostendorf 2000).

درنهایت می‌توان گفت برای آدم‌هایی بافرهنگ‌های مختلف انواع مختلفی از استدلال‌های قانع‌کننده لازم است. مردم بافرهنگ‌های مختلف مستلزم پاسخ‌های مختلف برای القای حس لذت بردن از زندگی به آن‌ها، هستند. در یک برهه زمانی مردمان دارای بیعت قوی با یک گروه (آسیای شرقی) بسیار دقیق‌تر به انجام دادن یک تصمیم فکر می‌کنند و دلیل آن جلوگیری از رخ دادن اشتباه است (Aaker & Lee 2001).

ترجمه سیاوش عزیزی

[1]Neurophysiological

[2]Motivational

[3]Dopamine

[4]Serotonin

[5]Caffeine

[6]Nicotine

[7]Alcohol

[8]Metabolism

[9]Neuronal

[10]Noradrenaline

[11]Bio geographical

[12]Race

[13]Genome

[14]Lactose

[15]Vaight

[16]Serotonin

[17]Yoruba

[18]Hedden و همکارانش 2008

[19]Gutchess

[20]Background

[21]Posterior

[22]Fusiform Gyros

[23]Occipital lateral

[24]Falk 2010

[25]Sulcus

[26]Cingulate

[27]Mccrae

[28]Teracciano